هجوم به خانه حضرت زهرا (س) و سقط حضرت محسن (ع) هجوم به خانه وحی و سوزاندن خانه زهرا علیها السلام و سقط فرزند گرامی ایشان توسط ملعونین تاریخ ، از مسائل قطعى در احادیث و کتاب هاى ما است، علما، راویان و نویسندگان ما، بر آن اتّفاق نظر دارند و کسى که آن را انکار کند، یا در آن تردید نماید، یا دیگران را به تردید وادارد، ـ هر که باشد ـ از محدوده علماى شیعه ، بلکه از جمع شیعیان، خارج است. این حقایق در کتب شیعیان و در میان روایات ائمه معصومین (ع) به وضوح بیان شده است . ولی در کتب اهل سنّت این مسئله به شکل هاى مختلفى آمده است و یا حتی برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه ازتاریخ خودداری نمودهاند؛ از جمله ابن ابی الحدید در شرح خود میگوید: « جساراتی راکه مربوط به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان تنها شیعه آن را نقل کرده است!.»( شرح نهج البلاغه، ج2، ص60.) در این نوشتار قضایا، اخبار و روایات این مسئله به گونه اى مرتّب شده که هیچ نکته اى بر خوانندگان و حقیقت جویان مشتبه نگردد و نکات بحث، به هم نیامیزد; تا هشیارانه ملاحظه شود که در نقل این ماجرا و حوادث مربوط به آن، چه ها که نکرده اند ! و در همین مقدارى هم که نقل کرده اند، چه دسیسه ها که به کار نبرده اند!؟ و آن چه را که نقل نکرده اند، یا از نقل آن جلوگیرى شده است، و یا از روى عمد، نقل آن را ترک کرده اند; خود بحث دیگرى است. اینک مطالبى را که در این مورد نقل کرده اند; تحت چند عنوان بیان مى کنیم. 1 ـ تهدید به سوزاندن خانه بعضى از اخبار و روایات مى گوید: عمر بن خطّاب به سوزاندن خانه تهدید کرد. پس نخستین عنوان بحث، «تهدید» است. این مطلبى است که در کتاب المصنّف نوشته ابن ابى شِیبه ـ یکى از اساتید و مشایخ بُخارى (درگذشته سال 235 هـ ق) ـ دیده مى شود. او ماجرا را به سند خود از زید بن اَسلم و زید هم از پدرش اَسلم، روایت مى کند. ــ اَسلم ـ که غلام عمر بوده است ـ مى گوید:«حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه، کان علی والزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها ویرتجعون فی أمرهم. فلمّا بلغ ذلک عمر بن الخطّاب، خرج حتّى دخل على فاطمة فقال: یا بنت رسول اللّه! واللّه! ما أحد أحبّ إلینا من أبیک، وما من أحد أحبّ إلینا بعد أبیک منک، وأیم اللّه ما ذاک بمانعی إنْ اجتمع هؤلاء النفر عندک أن أمرتهم أن یحرّق علیهم البیت» (1) «هنگامى که پس از رسول خدا، با ابوبکر بیعت شد; على و زبیر وارد خانه فاطمه، دختر رسول خدا مى شدند و با او درباره وضعیّتشان مشورت مى کردند. چون این خبر به عمر بن خطّاب رسید، او نزد فاطمه رفت و گفت: اى دختر رسول خدا! به خدا سوگند! شخصى محبوب تر از پدرت، نزد ما نیست و بعد از پدرت، شخصى محبوب تر از تو، نزد ما نیست; به خدا سوگند! اگر این افراد نزد تو جمع شوند، چیزى مانع من نمى شود که فرمان دهم تا خانه را به رویشان بسوزانند». ــ این مطلب در تاریخ طبرى نیز با سند دیگرى آمده است: «أتى عمر بن الخطّاب منزل علی، وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال: واللّه! لأُحرقنّ علیکم أو لتخرجنّ إلى البیعة. فخرج علیه الزبیر مصلتاً سیفه، فعثر فسقط السیف من یده، فوثبوا علیه فأخذوه» (2) «عمر بن خطّاب به خانه على آمد، طلحه و زبیر(3) و گروهى از مهاجرین، در خانه على جمع شده بودند; عمر گفت: به خدا سوگند! یا براى بیعت خارج مى شوید، یا خانه را بر شما مى سوزانم. زبیر با شمشیر آخته بیرون آمد، لیز خورد و شمشیر از دستش افتاد. به سویش حمله کردند و او را گرفتند». ما در این مبحث، به همین دو مأخذ اکتفا مى کنیم; امّا برخى از بزرگان و حُفّاظ حدیث اهل سنّت، تا این حد هم نقل نکرده اند; بلکه بیشتر به تحریف و سانسور حقایق اقدام کرده اند. ــ «ابن عبدالبر» در کتاب الإستیعاب همین خبر را از طریق ابى بکر بزّار، به همان سندى که نزد ابن ابى شِیبه بود; از زید بن اَسلم و او هم از اَسلم، بدین صورت روایت مى کند: «إنّ عمر قال لها: ما أحد أحبّ إلینا بعده منک. ثمّ قال: ولقد بلغنی إنّ هؤلاء النفر یدخلون علیک ولأن یبلغنی لأفعلنّ لأفعلنّ» (4) «عمر به فاطمه گفت: بعد از پدرت کسى محبوب تر از تو، نزد ما نیست. سپس افزود: به من خبر رسیده است که آنان نزد تو مى آیند; اگر بیرون نیایند، چنین و چنان مى کنم ». همان خبر، همان سند، همان راوى، و تا این حد تصرّف! کسانى که تا این حد، روایات را تحریف مى کنند; چگونه توقّع دارید که برایتان نقل کنند که: «او خانه را آتش زد»؟! کدام عاقل مى تواند چنین توقّعى از اینان داشته باشد؟ و اگر کسى چنین توقّعى داشته باشد، یا نادان است یا خود را به نادانى زده است و قصد شوخى دارد. ادامه دارد ... ____________________________
(1) المصنَّف: 7 / 432.
(2) تاریخ طبرى: 3 / 202.
(3) به این نکته مهمّ و حسّاس دقّت شود که طلحه نیز در این جمع حضور داشته است; زبیر ]در آن زمان[ از نزدیکان اهل بیت علیهم السلام است; ولى طلحه، از تیره «تیم»، قبیله ابوبکر است.
(4) الإستیعاب فی معرفة الأصحاب: 3 / 975.
Design By : Pichak |