سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روضه رضوان





کاروان حضرت معصومه ع






چهارده کاروان دانشجویی در هتل جوهرة العاصمة مدینه بودند .




هر کاروان 115 دانشجوی دختر داره .


لحظه تحویل سال فقط و فقط یکی از کاروانها توفیق داشت که در موقع تحویل سال در روضه رضوان باشه .
همه ما هر سال موقع لحظه تحویل سال کنار سفره هفت سین با سبزه و سکه و سمنو و سیب و ... مینشستیم .



اما امسال روی فرشهای سبز روضه رضوان زیر گنبد سبز حضرت رسول کنار در سوخته خانه حضرت زهرا س  بودیم .



معمولا بعد از تحویل سال پدرامون به ما عیدی از بین برگهای قران به عنوان تبرک سال میدادن .


امسال حضرت رسول (ص) احسن حالها رو به ما عیدی  داد .
امسال حضرت رسول (ص)  خادمی خانه حضرت زهرا ( س ) دخترش که پاره تنش  هست رو به ما داد .


امسال حضرت زهرا س توفیقات روز افزونی به ما داد .

امسال حضرت علی قرآن ناطق توفیق قرائت های بسیار به ما داد .


امسال حضرت رسول بهترین احوال رو نصیب ما کرد .


همیشه کنار سفره هفت سین دعای یا مقلب القلوب میخواندیم

حول حالنا الی احسن الحال میخواندیم

امسال بهترین تحول رو در خودمون احساس کردیم

همیشه کنار سفره هفت سین خندان بودیم امسال در روضه رضوان سیل اشک جاری شده بود

اشک چیه ... هق هق بچه ها امان نمیداد

نفسها تنگ آمده بود

یکی از بچه ها روضه در سوخته زمزمه میکرد



بچه ها این همون در خونه ای هست که حضرت رسول ص گفت این در به مسجد بسته نشه

بچه ها این در خونه دختر پیامبر هست که اون لعنتی اتش بهش کشید

این همون دری هست که حضرت زهرا س امام و مولامون رو صدا کرد

این همون دری هست که محسن پشتش شهید شده

این همون دری هست که امام حسن ع در پی کمک به مادر کنارش اومده

بچه ها این همون دری هست که حضرت مهدی عج اینجا میاد

این همون دری هست که امامون وقتی میخواد بیاد پیش مادرش میاد کنار این در


چشمان به دری دوخته شده بود که جلوی آنرا دیواری سیمانی کشیده بودن تا آثار شرم آور خودشان را نشانمان ندهند



در خانه ای رو دیدیم که عمر لعنت الله علیه به آتش کشید همچنان دلمان آتش گرفت

نگاه به پنجره های ضریح پیامبر ص میکردیم ولی همه اینها از پشت پرده هایی بود که کشیده بودن


منبر و محراب پیامبر را فقط قسمت بالایش را میدیدیم



رو به منبر کردیم و گفتیم یا رسول الله ص این همان منبری است که بارها  حضرت علی ع را امام بعد از خود خواندی

پس چه شد

رو به در خانه حضرت زهرا کردیم و گفتیم یا رسول الله این همان در خانه دختر توست که به آتش کشیدن


گفتیم یا رسول الله تا به حال نتوانستیم در این زمین مقدس سجده ای کامل کنیم
میخواهیم توبه کنیم توبه ای که هرگز شکسته نخواهد شد

نمیدانید شاید چون از اعماق وجودمان میخواستیم حضرت حرم را برای ما خلوت کرد


روزهای قبل که به زیارت می آمدیم جایی برای نماز خواندن نبود

هر کدوم از بچه ها برای دیگری جایی درست میکرد تا بتواند سجده کند


ازدحام جمعیت باعث میشد که نمازهای مستحبی را ایستاده و با اشاره میخواندیم

ولی رسول الله ص روز عید ما رو بهترین روز ما قرار داد حرم برای ما خلوت شده بود


از مأموران حرم هم زیاد خبری نبود آنان که می آمدند و نمیزاشتند زیارتنامه بخوانیم

دیگر نبودند

رسول الله ص خودش برای ما اسباب پذیرایی را آماده کرده بود

امروز اولین بار بود که دستمان به همان دیوار کشیده شده جلو در خانه حضرت زهرا س میخورد

امروز تنها روزی بود که ملحد نخواندنمان

همه بچه ها یاد حرم حضرت معصومه س افتادند

روزی که برای خداحافظی خدمت خانم رسیدیم  ( کاروان دانشجویی دختران استان قم )  حرم برای ما خلوت شد

همچنان که به ضریح چسبیده بودیم خواستیم که به در خانه حضرت زهرا س نیز بچسبیم


ولی افسوس ...

افسوس که عمریان هنوز هستند ... .



همیشه بعد از دیدار پدر و مادر به خانه عمه ها و عموها میرفتیم

بعد از زیارت رسول الله و حضرت زهرا به کوچه بنی هاشم رفتیم


به یاد  دستان در بند حضرت علی ع و حضرت زهرا س و امام حسن جامعه خواندیم  
السلام علیک یا اهل بیت النبوة و موضع الرسالة و مختلف الملائکة
زمزمه های یکی از بچه های کاروان در کوچه بنی هاشم
بچه ها این جا همون جایی هست که دستان خدا را بستند
بچه ها میدونید کجا قدم گذاشتید ، قدم گذاشتید جایی که حضرت زهرا س از شدت درد چند بار در این کوچه نشست
امام حسن بدنبالش
بچه ها کفشاتونو در بیارید شما دارید قدم در جای پای حضرت زهرا س میزارید دلتون میاد با کفش راه برید ...
کاروان حضرت معصومه س با دلی پر زخون به سوی بقیع می رود ...

پشت درهای بقیع رفتیم  


امروز شیعه بودن جرم بود  

امروز اهل تسنن و وهابیها بر شیعیان علی ع  با غضب رفتار میکردند  

امروز عاشورا خواندن ممنوع شد  

امروز لعن فرستادن ممنوع شد  


( اینایی که میگم ممنوع شد برای این بود که متوجه شدیم در کاروان ما دو نفر از اهل تسنن بودن امروز برای ما مظلومیت شیعه و
ائمه شیعه چنان آشکار شده بود که به یاد حضرت زهرا س افتادیم .
به یاد پهلوی شکسته اشک میریختیم

تا به امروز کنار قبر رسول الله و  کنار در خانه حضرت زهرا س باید سکوت میکردیم

روضه و و منبر و محراب را با نگاهی آرام تماشا میکردیم


تا به امروز پشت بقیع آرام اشک میریختیم گه گاهی صدایمان بلند میشدیم تشر میدیدیم ،
گه گاهی هم ضربات باتونها بر روی دوش و بازوانمان حس میشد ولی
هیچ کدام دردی به اندازه درد بازوی کبود یاس علی ع نداشت
ولی هیچ کدام درد قنفزی نبود که به حضرت اصابت کرده بود


هیچ کدام درد سقط جنین را نداشت


اما درد بزرگتر ما این بود که باید سکوت میکردیم  سکوتی که مولامون در این شهر داشت هموراه همراه ما بود


واقعا نمیدانم برای همه ما سوال بود که چرا باید 113 دانشجوی شیعه به خاطر 2 دانشجوی سنی و شافعی مذهب

سکوت کنن )


امروز مظلومیت شیعه برای ما به وضوح آشکار و آشکار تر میشد


همچنان که منتظر باز شدن درهای بقیع بودیم تا بتوانیم از پشت پنجره ها چشمان خود را منور به نور ائمه بقیع کنیم در را باز نکردند


امروز خانم ام البنین ما را مهمان کرده بود



همه با هم با شوقی وصف ناشدنی به سوی مزار ام البنین می دویدیم


امروز روز عید بود اولین روزی بود که کنار مزار ام البنین با آرامش کامل امین الله خواندیم جامعه خواندیم

امروز اولین روزی بود که روضه عباس ع گذاشتیم و کسی به ما نگفت ساکت

امروز اولین روزی بود که به یاد غربت حضرت علی ع مداحی گذاشتیم و اشک ریختیم

انگار امروز کسی ما را نمی دید


رسول الله همواره کنار ما بود


مانند پدری که مراقب دخترش است

خودش فرمود که من و علی پدران امتیم

امروز در آغوش پر مهر پدر بودیم

امروز به یاد ورود امام سجاد ع ناله زدیم


امروز ....


امروز تنها عیدی که خواستیم ظهور مولامون بود


امروز از رسول الله ص خواستیم که مولامون ظهور کنه و ما خادمین در خانه حضرت زهرا س و کوچه بنی هاشم باشیم


امروز خواستیم که  نمازهایمان را  به امامان در روضه رضوان اقتدا کنیم


امروز دیگر توان دیدن وهابیها را نداشتیم


دائم میگفتیم اگه امروز به ما بگن ساکت سکوت نمیکنیم


دیگر طاقتمان تمام شده بود


امروز بوی حرم میدادیم

امروز پاک شده بودیم


امروز با تمام وجود الهی عظم البلاء خواندیم


امروز با تمام وجود  لعن علی عدوک یا علی ع گفتیم


امروز چشمان و گوشهای نامحرمان نابینا و کر بود ...


امروز رسول الله ص پدرمان بود ...


ما گفتیم رسول الله پدرمان هست و کسی با ما کاری نداره


ولی یاد زمانی افتادیم که  
حضرت زهرا س به پشت در رفت با اینکه میدانست دختر پیغمبر پشت در هست غضب و کینه اش چند برابر شد


امروز جگرمان برای حضرت زهرا س آتش گرفت

امروز کوچه بنی هاشم  بوی دود میداد ...



زیارت بقیع همه ساله نصیبتون





نوشته شده در شنبه 89/2/25ساعت 2:37 عصر توسط رضوان نظرات ( ) |


 Design By : Pichak